به آرزوی ديدن رخ زيبا و زلف سيه اش

ساخت وبلاگ

به آرزوی ديدن رخ زيبا و زلف سيه اش به  دامن کوه و دشت پناه بردم و ساعت های متوالی منتظر حضور گرم و سبزش بودم و صحنه های  جميل حيات يکی پس از ديگری از ذهنم عبورمی کرد ، زيبای و ترنم خاص باران آغشته به  برف نهايت عشق را دردل خونينم حک کرده بود و درقصه سوزان عشق و عاشقی مستغرق شده  بودم و بدنبال چاره ای می گشتم تا به واپسين لحظات عشق برسم ، رسيدن با توهم و  انديشه فرق دارد ، انسان در انديشه خود خيلی چيزهارا می پروراند ولی عمل کردن به آن  دقت وظرافت و حوصله خاصی می طلبد اگر آن حوصله دروجود آدمی تداوم داشته باشد به  خواسته های بی نهايتی دست می يابد داشتن تداوم نياز به تمرين همه جانبه دارد ،  تمرين هم يک چيزی است از سوی او هديه شده است ، اگر خواهان واقعی باشيم اوهم با ما  معامله خوبی می کند او ازما گريزان نيست مدام با ماست ، ولی ما ازاو فرارمی کنيم و  بدنبال خواسته های خوديم ، ما چگونه عاشقی هستيم که فقط برخواسته های خود تاکيد می  ورزيم ، ودرپی بدست آوردن دل معشوق نيستيم ، و لحظه وصال و شوق را درخواهش های خود  می يابيم البته اگر خواهش های ما برمبنای عشق واقعی و حقايق استوار باشد ، جا برای  دفاع از خود داريم ، ولی اگر آرزوها و روياهای ما برپايه های ديگر پرسه زند و شکل  ظاهری عشق را به خود داشته باشد و از کلمه عشق و عاشقی به جز لذت آنی و زودگذر چيزی  مفهوم نشود در آن صورت با ازبين رفتن شادابی و جوانی فرد عشق و خواستن های ما هم  خودبخود از بين می رود ووجودمان خالی ازعشق می گردد ، ديگر احساس لذت برين نخواهيم  کرد و دراين دنيا هيچ چيز با زور بوجود نمی آيد بلکه بايد خودرا از هرلحاظ مهيا و  آماده ساخت تا آنچه که می خواهی به آن برسی ، دربعضی خواسته ها رسيدن هايی وجود  دارد بعد از اندک زمانی به آن می رسی ، و بعد می بينی که سرابی بيش نبود و ازدور  جذابيت و زيبایی خودرا نمايان می کرد وهدفش فريب و بدام انداختن تو بود دراين عمل  نيز رازی هست و بايد به دنبال واقعيت ها گشت و چگونگی وجود جريان را مورد ارزيابی  قرارداد ، چرا دراين دنيا بعضی چيز ها خودشان را به شکل سراب در می آورند تا من و  شمارا فريب دهند تا از رسيدن به واقعيت های عالم هستی باز دارند ، چرا دروجودمان  چنين نیروها و باورهايی گنجانيده شده  تا آن سراب را برايمان دوست داشتنی و  جذاب نشان دهد ، هرچه که باشد اين نيروها و باورها دروجودمان جاری است و نمی توانيم  بگوييم چنين چيزی وجود ندارد ، بلکه هست بايد آن را ريشه يابی کرد و خالص هارا از  ناخالص ها شناخت ، اگر خواهان قدرت واقعی و مسلط شدن براوضاع  خود هستيم ،  بدون اقدام عملی امکان پذير نيست ، بايک حرکت پويا و سازنده می توان خويشتن را از  دست سرابهای روزگار نجات داد ، درافکار و انديشه ای اينچنينی فرورفته بودم و به آب  و هوای کوهستان راه می رفتم و باآرزوهای دست يافتنی و روياهای دوست داشتنی ، گويی  داشتن چنين حالتی از همه  چيز جالب تر است بنابراين نمی توانيم خودرا  ازواقعيتهای جاری دورسازيم ، چون چشم و گوش و دل و درک و احساس داريم ، درهمان حال  و هوای خاص به سوی بازار ميوه حرکت کردم البته قصد خريد نداشتم بلکه برای رسيدن به  محل مورد نظراز آن محل عبور می کردم اندکی از آن آب و هوا بيرون آمدم و به آب و  هوای ميوه جات نگريستم ، ميوه های رنگارنگ و متنوعی با بوی خوش و گورا درجلو  فروشگها جهت فروش با آرايش و تزئيناتی که قابل توجه باشد بطورمنظم ومرتب  به  نمايش گذاشته شده بود، زيبا و تازه و دوست داشتنی و با ديدن آن به دهان مان آب می  افتاد ولی برچسب قيمتها طور ی بود که توانايی خريدرا از خريدار سلب می کرد و همه  مردم به دقت به قيمت ها نگاه می کردند و رد می شدند و آه و حسرت دردلهاشان جوانه می  زد قيمت ها بیش از حد متعادل گران بودند ، آری با اين درآمدهای اند ک چگونه می  توانيم از آن ميوه های بهشتی تناول کنيم ، برای مردم فقط نگاه کردن خون دل خورد ن  بود ، البته منظور اين نيست  که همه چيز خوردن و غيره دنيوی  خلاصه می شود آری  هدف از زندگی خوردن و خوابيدن نيست ، حيات معقول به مراتب بالاتر از اين چيزهاست  ولی درعالم عشق و معرفت همه چيز درجای خود از واجبات و ضروريات تلقی می گردد به مدت  چندين ساعت دربازارميوه قدم زدم ميوه هارا باحسرت واندوه نگاه می کردم نه تنها من  بلکه اکثر مردم همانند بنده بودند و کسی قدرت خريد نداشت ، چه بگويم و ازکجا بگويم  98درصد مردم ايران در زيرخط فقرزندگی می کنند ولی درعوض 2درصد باقی مانده   حقوق محرومين را چپاول و غارت می کنند ، تنها که ميوه  نيست همه چيز گران   است و تعادل و ثباتی در بازاروجود ندارد ، اينگونه بی ثباتی و نداشتن برنامه جامع   اقتصادی زمينه رابرای سودجويان و غارتگران آماده می سازد و وارد ميدان می شوند و با  اعمال ننگين خودعرصه را برای اکثريت مردم تنگ می سازند ، راستی زندگی کردن در اين  زمانه و حفظ موقعيت ورسيدن به واقعيت ها خيلی سخت شده است ، نه تنها کالاهای ضروری  و مورد نياز مردم درحد سرسام آوری گرانند و ساير چيزها نيز درهمين مقوله قراردارند  ( دانشگاهها با آن شهرهای سنگين و کمرشکن و با کيفيت  نامطلوب ) ازوضع و حال  همديگربی خبريم ومرتب برسر همديگر کلاه می گذاريم  و همه چيز را برای منافع  زودگذر مادی خود می طلبيم ، حرکات و اعمالمان مطلوب و شايسته نيست ، در خيلی چيزها  رعايت حال همديگر را نمی کنيم مثلا با موتور درجه چندم دود زا درپارک ها پرسه می  زنيم با ايجاد رعب و وحشت و صداهای ناهنجار آرامش مردم را  به هم می زنيم ،  نمی دانم با اين ناهنجاری ها و اعمال خلاف چگونه بايد برخورد کرد و چه راه حل منطقی  و معقولانه برای حل معضلات فوق وجود دارد چگونه بايد ريشه يابی کنيم چون که هرکدام  از اين موارد ريشه ومبدئی دارد ، اگردر ريشه ها جستجو کنيم وآن را بادقت بيابيم و  ازدرون بسوزانيم ديگر شاهد چنين اوضاعی نخواهيم شد ... آری اين است وضع زندگی ما  ..... ازماست که برماست  ....

ج مثل جوانی...
ما را در سایت ج مثل جوانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javani20a بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت: 3:17