ساقی و مطرب و می جمله مهياست ولی عطش بـــــی يارمهيانشود يارکجاست
شرح بیت
همه چيز برای گستردن بساط عيش و نوش آماده است ولی بدون يار هيچ چيز امکان پذيرنيست ، پس يارکجاست بدنبال او بايد رفت فلسفه و نظام هستی براساس مفاهيم وضوابط خاصی استواراست و حيات کليه موجودات اعم ازحيوانات و انسان از اين قاعده مستثنی نيست ، نيرويی دردرون عالم وجوددارد که باعث رشد و حرکت موجودات هستی به سوی هدف خاص خود می شود اين حرکت مسيرخاصی را دنبال می کند بخاطررسيدن به منطقه مورد نظر ازپيچ و خم های خاصی عبورمی کند و شرايطی را برخودش فراهم می سازد بارعايت آن شرايط خاص به حرکت تکاملی خود ادامه می دهد ، روح آدمی نيز با آهنگ هستی ارتباط ناگسستنی دارد واز بشاشيت و شادابی خاصی برخورداراست ، اگر ازمرحله حيوانيت جسم بتواند خودرا به مراحل بالاتر سوق دهد ، روزبه روز به شادابی و نشاط آن افزوده می گردد بانوشيدن شراب حقيقت به رقص و پايکوبی می پردازد ، ودراين کشاکش و تکاپو ودراوج لذت عالی به دنبال يارمی گردد و رسيدن به لذت و داشتن آن بدون يار برايش غيرممکن است ، پس بايد دروهله اول به او بايد رسيد بدون او هيچ لذتی وجودندارد شراب و ساقی و عطش وعيش و آهنگ مطرب و سازو آواز ورقص و ازخود بيخود شدن ومستی وهمه و همه بخاطر يار است اگر ياری درکارنباشد برای او هيچ چيز ارزش ندارد آنچه برای او دارای ارزش و اهميت است همان يار ، معشوق ومعبود است اودرمجلسی حاضر می شود که درآن مجلس درآن بزم يارهم حضورداشته باشد.
برچسب : نویسنده : javani20a بازدید : 157